اقتدار

سينيشا پروزينيسكي
rojenika@yahoo.com

اقتدار

با دنده ها ودست گچ گرفته و بيني شكسته، روي تخت بيمارستان افتاده بود.به ياد دعواي بعد از ظهر روز قبل ،
با پسر قوي هيكل و سر دسته ي تبهكاران پارك نهم افتاد.
ياد آوري قهقهه هاي رفقاي پسر و اهانت هاي آنها آزارش
مي داد.
نا خود آگاه گفتهاي را به خاطر آورد كه نمي دانست كي
وكجا آن را شنيده بود :
" يك قانون ابدي در دنيا وجود دارد:
قانون بقاي قدرتمندان"
يك ماه بعد، در باشگاه مشت زني ثبت نام كرد.
ديوارهاي اتاق رييس، پوشيده از عكس هاي قهرمانان
بود.در انتهاي اتاق، داخل يك ويترين شيشه اي، ده ها
مدال و جام قهرماني قرار داشت.
پسر ، ثبت نام كرد و از همان روز كارش را آغاز نمود.
سالها مرارت كشيدوتمرينات گوناگون انجام داد.در مسابقات
مختلف شركت كرد و با حريفان قدري مسابقه داد.
هفت سال بعد ، در پاركي قدم مي زد.برف ،آرام آرام
مي باريد و چمن هارا سپيدپوش مي كرد.
به آهستگي گام بر مي داشت وبه نيمكت هاي چوبي و
خالي نگاه مي كرد.
دختر كوچكي با موهاي بور و پالتويي صورتي رنگ
مشغول درست كردن آدم برفي بود.
از جيب كاپشن چرمي مشكي اش، مدال طلاي بزرگي
را بيرون آورد.با ديدن آن ، لبخند زد.چند بار آن را
بوسيد و به قلبش فشرد.
روي نيمكتي نشست.زير لب آهنگي قديمي را زمزمه
مي كرد و در همان حال به دانه هاي برف خيره شده بود
كه از مقابل چراغ روبروي نيمكت آرام پايين مي آمدند.
از دور، هيكلي خاكستري رنگ آشكار شد.
هيكلي نحيف بود كه پالتوي خاكستري رنگ تيره اي
پوشيده و صصورتش را با يك ماسك سياه رنگ پوشانده بود.
آرام آرام و با گام هاي شمرده به سمت نيمكت مي آمد.
سگگ هاي نقره اي چكمه هايش به تناوب زير نور
چراغ برق مي زد.
يك زوج جوان ، با ديدن او ، شتابان مسير خود را تغيير
دادند.
از جلوي نيمكت كه رد شد ، پسر چند ثانيه نگاهش كرد
و بعد زد زير خنده.
هيكل خاكستري پوش ايستاد و به آرامي برگشت.
چند ثانيه اي بي حركت به پسر خيره شد.آن گاه،از
زير پالتويش يك مسلسل دستي خود كار بيرون آورد
و او را به گلوله بست.








































 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30749< 3


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي